بعضی ها با عشق زندگی میکنن....
بعضی هایم با زندگیشان عشق میکنن
اما وقتی عشق تو دنیای آدما نباشه....
یا آدما دارن فقط زندگی میکنن یا زندگی بیچارشون میکنه.....
هی روزگار...
لعنت ب دنیای بی عشق....
تنهایی یک پسر
بعضی ها با عشق زندگی میکنن....
بعضی هایم با زندگیشان عشق میکنن
اما وقتی عشق تو دنیای آدما نباشه....
یا آدما دارن فقط زندگی میکنن یا زندگی بیچارشون میکنه.....
هی روزگار...
لعنت ب دنیای بی عشق....
حس قشنگیه
یکی نگرانت باشه..
یکی بترسه از اینکه یه روز از دستت بده.
سعی کنه ناراحتت نکنه،
حس قشنگیه …
وقتی ازش جدا میشی:اس ام اس بده
عزیز دلم رسید؟
قشنگه: یهو بغلت کنه،
یهو . . . تو ی جمع .. در گوشت بگه دوست دارم!
بگه که حواسم بهت هست.
حس قشنگیه ازت حمایت کنه …
آره …!!
دوست داشتن همیشه زیباست..
ابــرها را کـنار زده ام منــتظرت
بـر پـشت بـام دلـم دراز کـشیـده ام
تـا لبـخـندت را
در آغـوش گـیـرم.
بیـا کـه آسمـان سیـاهـم ستـاره زیـاد دیـده
مـاه کـم دارد
تـا بـدرخشد چـشمـانـم.
به توسوگند
به رازگل سرخ
وبه پروانه که درعشق فنامیگردد
زندگی زیبانیست
آنچه زیباست تویی
توکه آغازمنولحظه ی پایان منی....
آرامشــی می خواهم...
خلوتــی می خواهم...
تــو باشی و من در کنار هـــــم …
تو …
سکوت کنــی…
و مــن
گوش کنم..!
خـــ ــدا شانـــ ــه های مارو فقــ ــط برای اینکــ ــه کوله بـــ ــار
غــ ــم هارو بزاریم روشون نیافریده
آفریده تـــ ــا گـــ ــاهی بندازیمشون بالا و بگــ ــیم:
بــــ ـــی خــــ ـــیال..!
دوستت دارم همین....
این نه قابل محاسبه است
نه قابل شمارش،
حتی نمی توانی میزانش را تخمین بزنی!
بی انتهاست تا وقتی هستم تا وقتی هستی،
هست به امتداد زندگی...
تو ﻣﮯتَوانـﮯ روسَری نِصفه نیمه اَت را هِـﮯ بَرداری وَ دوبـآره بِگُذاری ﻣﮯتَوانـﮯ گـآه بادبِـزَنــَـش کُـنـﮯ ﻣﮯتَوانـﮯ مآنتو سِـفید نازُکــِـ چَـسبانِ کوتـآه بِــپوشـﮯ تا گــَـرمَتــ نشـَـوَد ﻣﮯتَوانـﮯ شَـلواری بِـپوشـﮯ ڪﮧ دَمپایـَش تا صَـندَلتـ 20سانتـﮯ مِتـر فاصِلهـ داشتهـ بآشـَـد ، ﻣﮯتَوانـﮯ جورابــ هَـم نـَپوشـﮯ لآکــ هـَم ڪﮧ لابــُـد خُنــَـک کُـننده اَستـــ بـوی ادکُلنتــ هـَم میتوانـَد تا 10 مِتــر پشتــِ سَـرَت تعقیبتــ کُــنَد بَستــَنـﮯ هـَم لیــس بِـزن روی نیمکـَـتـــ پارکـــ فـَـرض کـُـن اینـها بَـلـَد نیستَـند مِثــل تو باشَـند فـَـرض کـُـن اینـها عـآدَتــ کـَرده اَند بهـ این پارچهـ سیـــآه دَر این گـَـرما فـَـرض کـُـن گـَـرمِشان نمـﮯ شَـود فـَـرض کـُـن تو روشـَـن فِکـری و اینهـآ اُمـُـل آخـَر تو چه میدانـﮯ چـآدُر ترنـُم عـَطر یـآس استـ دَر فضـای غُبـار آلودِ دُنیـا؟ آخـَر تو چه میدانـﮯ حِـجابـ خُـنکا و زیبایـﮯ به وجود هَـر دُختـَر مـﮯنِشـانَد؟ تـو ﻣﮯتَوانـﮯ خـوش باشـﮯ به عـَـرق نَـکردَن دَر دُنیـا خُنـَکای بهشــت گوارایِتـان دُختـَـران چــآدُری
بوی گند خیانت تمام شهر را گرفته !
مردهای چشم چران
زن های خائن
دخترهای شــ ــهـ ـو تــ ــی
و پسرهای شــ ـهــ ـو تـــ ـی تر!
… پس چه شد … ؟
چیدن یک سیـبـــــــ ـ و این همه تقـــاص ؟
بیچاره آدمــــــــــ . . . بیچاره آدمیتــــــــ . . .
زندگي دفتري از خاطره است
يك نفر در دل شب ، يك نفر در دل خاك
يك نفر همدم خوشبختي هاست ، يك نفر همسفر سختي هاست
چشم تا باز كنيم عمرمان مي گذرد ، ما همه همسفريم
می خواهم از بهار برایت
یک روسری بگیرم و باخودبیاورم
با عطر چند گل
که بپیچد در این خلیج
وقتی سرت کنی
دور و برت به رقص درآیند
پروانه های گیج
می نشینم سر سجادهی یار
چشم میدوزم به تمنای نسیم
و سکوت دم صبح...
یار من مهتاب است.
و در این خلوت مهتابی شب
او که مقصود من است
و نوای خوش پایان فراق
دست در دست طلوع
می دهد مژدهی نزدیکی صبح
و غروب شب آشفتهی ققنوس خیال.
در دم ظلمت و تشویش و صدای ترک چینی عشق
یار من مهتاب است...
یار من منتظر است...
تا بتابد نوری
نوری از عشق به حق
تا بیاید به زمین
و بگیرد در دست
شانهی کودک رنجور بشر.
یار من در راه است...
پس چرا منتظر صوت حجازی نشوم؟
و به دیدار جمالش نروم؟
ماه من در راه است...
تو با پای خودت باید بیایی
من باید صدای محکم
قدمهایت را بشنوم...
دورتر شده ای از من
یا دیگر دوستم نداری؟
امروز باد
گلهای دامنم را
به سمت شهر دیگری می برد...
بیا و تکه ای از بهار را
برایم بیاور
سوز سرد تنهایی
دارد بیداد می کند
در شعرهایم...